نتایج جستجو برای عبارت :

#پارت53

ضربان قلبم تند شده بود، هول شدم سریع گفتم:
- آقــ... بخدا.. من فقـــ...ط منتظر منــ... شی بودم. یعنی.. چیزی... مــی.. خواستم.. یه آقایی اینا رو داد.. گفت اگر سرد بشه شما عصبی میشد.. مــنم آوردمشون.. قســـ... ــم میخورم.
یه دفعه داد زد:
- اینجا رو با طویله اشتباه نگرفتی؟!!
برق خشم توی اعماق چشم‌هاش موج میزد.. با دادش بند دلم  پاره شد، کل بدنم لرزید.
با لب‌های لرزان آروم لب زدم:
- شــرمـنده.. آقای رئیس نباید بدون اجازه وارد می‌شدم... معذرت مــی‌خوام.
-دفعه‌ی بع

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها