موهای بلندم رو شونه زدم و گوشیم رو از کوله پشتیم در آوردم و نگاهم به گوشیم بود، این تنها چیزی بود که از گذشته همراهم مونده بود، تنها دلخوشیم بود، وقتی خیلی حالم بد بود با یه آهنگ خودم رو خالی میکردم.
سردم بود بالش و پتوم رو برداشتم و کنار بخاری گذاشتم و طرحی رو که چند وقته روش کار میکردم رو در آوردم و چهار زانو نشستم و آروم آروم روی نقشه کار میکردم، سیما جون گفته بود هر چی به ذهنت رسید بکش.
از خستگی چشمهام روی هم میافتادند.
گیج خواب بودم
درباره این سایت