نتایج جستجو برای عبارت :

#پارت62

که یکدفعه، دستی ازسمت چپ سرم روی گوش راستم نشست وکشیده شدم توی آغوش گرم و سینه‌ی نرم کسی، بوی عطر ملایمش توی ریه‌هام پیچید‌ و ضربان تند قلبش که به شدت می‌کوبید توی گوشم پیچید.
نفسهاش بدجور تند شده بودند، نعره زد:
- توچه گوهی هستی که دست نجست رو ببری بالا؟!
منو آروم کنار زد و نگران نگاهی بهم انداخت، توی نگاهش غصه‌ی عجیبی موج میزد، نگاه مخمورش بد جور طوفانی شد و سریع با دستش منو عقب کشید و خودش رو سپر من کرد و باصدایی که ازخشم دورگه شده بود و م

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

انواع مختلف خدمات تاسیساتی و بازسازی بایک تلفن 09154792751